شقایق

همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است: آرام، همیشگی، نزدیک!

فخر بشر

علی را دست حق، فخر بشر کرد

برای شمس دین او را قمر کرد

رسولان را چو رحمت می‌فرستاد

و با او نعمتش را بیشتر کرد

خدایش رحمهٌ للناس فرمود

برای ریشه دشمن تبر کرد

گمانم از ازل خالق، ملک را

ز انوار وجودش باخبر کرد

خداوندی که او را آفریده است

به شکر وی، دوتا شاید کمر کرد

بهشت از نام او پرشور گشته

جهنم را ز خشمش پرشرر کرد

هرآنکس کو علی را خوب نشناخت

چه از دنیا و عقبایش ثمر کرد

قسم بر کعبه او حاجت روا شد

دمی که تیغ کین «شق‌القمر» کرد

شقایق سینه‌اش را داغ سوزاند

از این ویرانه چون مولا سفر کرد

 

2/آبان/1384

20/رمضان/1426

پاویون بیمارستان شهید مصطفی خمینی

 

 

5 دیدگاه»

  آرش قدیریان wrote @

سلام.
من آرش 14ساله هستم و وبلاگی دارم که خوشحال می شوم سر بزنید و راهنماییم کنید.
با سپاس.

  Sara wrote @

شقایق صبر کن با ما بمان تو
چو صاحب گر چه این مولا سفر کرد.

  آرش قدیریان wrote @

سلام. از حضورتان در وبلاگم و راهنمایی های ارزنده تان متشکرم. باز هم به من سر بزنید و راهنمایی ام کنید.

  مسعود زارع مهرجردی wrote @

سلام دکتر عزیز

دخیلم حاجی.

شعرتان بسی فنی و حرفه ای بود.
و ما لذتها بردیم.شما که قابل نمی دانید مجموعه ی اشعارتان را نشان ما بدهید ، ما هم با قطره قطره ی دریای شما سر میکنیم.

از همین همسایگی حافظ هزاران درود.

  مسعود زارع مهرجردی wrote @

ضمنا شبهای روشن بروز شد….


بیان دیدگاه